روزپنج شنبه مورخ 95/11/14 دهمین جلسه از دور بیست و سوم سری کارگاه های
نگهبانی آقای: امیر و دبیری آقای: فرهاد با دستور جلسه:
((وظایف رهجو))
راس ساعت 15:30 آغاز به کار نمود
و در ادامه جلسه جشن تولد دومین سال رهایی مسافر فرزاد فریدونی برگزار شد
خدا را شاکرم که دوباره این جایگاه را تجربه میکنم دستور جلسه امروز دو بخش هست بخش اول وظایف رهجو و بخش دوم تولد فرزاد عزیز هست.
تمام کسانی که برای درمان وارد کنگره 60 میشوند از کلمه مسافر بهجای کلمه معتاد به این عزیزان اطلاق میشود؛ مسافر یک کلمه مقدس است که از کلمه معتاد فاصله میگیرد و بهجای مصرف روزانه مواد از دارو استفاده میکند و بعد از مدت 10 الی 11 ماه قطع میشود؛ و خداوند را شاکر هستم که مرا با کنگره 60 آشنا کرد و درصورتیکه تمام دنیا از درمان اعتیاد عاجز هستند من را از بند این دیو هزارچهره رها کرد.
فرمانبرداری را در کنگره 60 یاد گرفتم؛ سرم را با سر راهنما عوض کردم و حالم روزبهروز بهتر شد؛ فرد سه روز اول که وارد کنگره میشود در ابتدا با کنگره آشنا میشود و بعد با خودش تفکر میکند که میتواند فرمانبر شود و خودش را وفق دهد و میآید راهنما انتخاب میکند و در ادامه باید فرمانبردار آن راهنما باشد و به این دلیل راهنما را با حس خودش انتخاب میکند تا به او ایمان داشته باشد و تنها آن راهنما میتواند او را به درمان برساند؛ چون راهنما کسی است که این راه را رفته و از زیروبم این مسئله آگاهی دارد.
اگر مسافر با داشتههای خود وارد کنگره شود نمیتواند موفق باشد و باید داشتههای خود را بگذارد بیرون از کنگره و از اطلاعات و آگاهی که از کنگره کسب میکند آن را بهآرامی به کار ببندد و به یک جهان دیگر وارد شود، جهانها داخل هم هستند و هیچ فرقی نمیکنند و فرق در تفکر و نوع نگاه من است.
وقتی از دنیای اعتیاد که تماماً افیونی هست میخواهم خارج شویم نیاز به یک سری قوانین دارم و این قوانین همان متد DST هست و آنکسی میتواند موفق باشد که بتواند فرمانبردار راهنمایش باشد و باید آموزش ببیند و با خودش کنار بیاید و باید جوینده راه باشد و با تمام وجودش بخواهد که از این منجلاب بیرون بیاید، عبور انجامشده است پس میتوانیم عبور کنیم.
مرحله دوم سخنانم آقا فرزاد است، فرزاد رهجوی خیلی خوب من است و نفری بود که از همه اقسام مواد مخدر استفاده کرده بود و آمد و متوجه شد که در کجا قدم گذاشته و خواستهاش چیست و همسفرش پا بهپای فرزاد آمد، فرزاد تخریب خیلی شدیدی داشت ولی آمد و فرمانبردار خیلی خوبی بود و وقتی سفرش به پایان رسید بازهم از کنگره دست نکشید و من افتخار میکنم به فرزاد و برایش آرزوی بهترینها رادارم و انشا الله سال آینده سالی باشد که شال کمک راهنمایی را در گردنش ببینیم و لایقش هست.
صحبتهای مسافر فرزاد:
ابتدا از شما عزیزان تشکر میکنم که در جشن ما شرکت کردید؛ من قبل از آمدن به کنگره 60 حال و اوضاع خوبی نداشتم و فکر میکردم همهچیز در پول و مواد خلاصه میشود و فکر میکردم با مصرف مواد میتوانم همهچیز را به دست بیاورم غافل از اینکه همهچیز را از دست دادم؛ من اوایل مصرف اوضاع مالی خوبی داشتم ولی بهتدریج همهچیز از دست رفت؛ واقعاً همسفرم در کنار من همهچیز را تحمل کرد ایشان با صبر و دیدگاه خوبی که در مورد آینده داشتند به من خیلی کمک کردند؛ من پیام کنگره را از زبان همسفرم گرفتم و گفتند به کنگره برو شاید اتفاق خوبی بی افتد و من به کنگره آمدم و آن اتفاق خوب افتاد و من رها شدم؛ من از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم و از راهنمای خوبم آقای حبیب محبتیان سپاسگزارم.
صحبتهای همسفر:
من امروز خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم و از همه شما عزیزان سپاسگزارم که در جشن ما شرکت کردید؛ من ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم، از آقای محبتیان تشکر میکنم و از راهنمای خوب خودم خانم ساغر تشکر میکنم و از مسافرم تشکر میکنم که واقعاً سفر خوبی داشت و اذیت نمیکرد البته قبل از آمدن به کنگره اینطور نبود اما از زمانی که به کنگره آمد واقعاً انگار معجزه اتفاق افتاد که بعضی وقتها فکر میکردم دارم خواب میبینم.